بویِ زندگی



افرادی چون گالتون ،ویلیام جیمز ،هال نگاهشان یک نگاه تجربی به دین بود .بیشتر سعی می کردند همان بحث های آزمایشگاهی و تجربه دینی را مدنظر قرار دهند .بحث های سنجش برایشان خیلی مهم بود و نگاهشان بیشتر توصیفی بود ؛یعنی پدیده های دینی را بتوانند به صورت علمی،خوب توصیف کنند .این یک سنت و نگاه است . در این مکتب بیشتر بر فرد و تاثیر دین بر روان او تاکید دارد .بعلاوه این مکتب و سنت بیش از آنکه بر مشاهده و آزمایش استوار باشد بر تامل و خود اندیشی تکیه داشت .

ویلیام جمیز

ویلیام جیمز روانشناس تجربی و واقع گرا و فیلسوف معروف پراگماتیسم از مهمترین سنت امریکایی مکتب آمریکایی است .جمیز از جهت عاطفی دلبستگی و گرایش خاصی به احوال دینی داشت .او معتقد بود که حقیقت بودن هر چیز در گرو مطلوبیت آن در عمل است و یک عقیده وقتی رضایت بخش عمل می کند که به وسیله تجربه تایید شود .جمیز میگوید نمی توان به جوهر دین  رسید بلکه تنها میتوان ویژگیهای ان را نشان داد .درباره تاثیر خداوند بر انسان معتقد بود که وجود خدا چگونه ممکن است در حوادث و رویدادهای بشری تغییری را سبب شود ؟او به سادگی جواب داد که با اتصال بشر در موقع دعا و به خصوص وقتی عالم ماوراء حس ، قلب آدمی را لبریز می کند 

منبع :

مجله/ معارف/خرداد 1388- شماره 66/ روانشناسی دین .

خلاصه  گفت و گوی محمد دهقانی .

کتاب درآمدی بر روانشناسی دین نوشته مسعود آذربایجانی .

کتاب "چگونه دیگران را روانشناسی کنیم " ، نویسنده محمد رضا تقدیمی ،انتشارات جیحون .


 

دین و مغز:

هر رویکردی به دین از منظر زیست شناسی پرسش هایی را درباره همبسته های بنیادین کالبدی و فیزیولوژیکی دین بر می انگیزد . در سطح نظری ، داکوئیلی و همکارانش ( داکوتیلی ، ۱۹۷۸ ؛ داکوتیلی ، الاقلین ، و مک مس ، ۱۹۷۹ ؛ داکوئیلی و نیوبرگ ، ۱۹۹۹ ) چارچوب عصب زیست شناختی پیچیده ای برای فهم دین مطرح می کنند . نظریة آنها ، گرچه بسی فراتر از آن چیزی است که ما اینک در نظر داریم ، نوعی مدل عصب فیزیولوژیکی گلنگر برای ایجاد حالات عرفانی ، آیین های مذهبی ، تجربه های دم مرگ ؟ فرهنگ ، و خود هشیاری محسوب می شود ( داکوئیلی و نیو برگ ، ۱۹۹۹ ، ص ۴۷ ) . این رویکرد وقتی به کار تبیین رفتار ، عقیده ، و تجربه دینی - یا در واقع هر شکلی از کنش آدمی - می پردازد هیچ حد و مرزی ندارد . این طرح نظری تاکنون چندان پژوهش قابل اتکایی به دست نداده است . با این حال برخی از نقاط قوت آن را در این جا برمی شمریم .

 صرع : بیماری مقدس

 هرچند پزشک یونان باستان بقراط نوشته است که صرع از نظر او به هیچ روی آسمانی تر و مقدس تر از سایر بیماری ها نیست » ( بقراط ، ۱۹۵۲ ، ص ۱۵۴ ) ، پیوند این مرض با دین در عصر او مطرح بود و هنوز هم هست . البته امروز هیچ کس بر آن نیست که صرع از امور مذهبی نشأت می گیرد ؛ لیکن باز هم چنین تلقی می شود که صرع با بیان مذهبی رابطه وسیعی دارد . پذیرش رسمی چنین احتمالی در عالم پزشکی نخستین بار در قرن نوزدهم روی داد ( دیوهرست و بیرد ، ۱۹۷۰ ) . یکی از متون ارجمند روانپزشکی در اوایل قرن بیستم دین ورزی مرضی " ، را از ویژگیهای مهم صرع میداند ( کرافت - ابینگ ، ۱۹۰۴ ، ص ۴۷۴ ) . این نکته با کیفیتی بهتر در آثار روانپزشکانه دیگر هم مطرح شد ( استراوس ، ۱۹۵۹ ) . وایت و وات ۱۹۸۱ ) ، با اذعان به این که پیوند دین و صرع در مجموع بسیار ضعیف است ، بر آن شدند که رابطه ویژه تری میان دین و صرع لوب گیجگاهی حتی ال ای ۱۳ وجود دارد . نظری که اکنون رایج است . گرچه پذیرش آن نیاز به تأمل بیشتری دارد . اوگاتا و میاکاوا ( ۱۹۹۸ ) در نمونه ای شامل ۲۳۴ بیمار مبتلا به صرع الوب گیجگاهی و دستگاه کناری را بررسی کردند ؛ فقط سه مورد ، یا ٪ ۱ / ۳ ، گزارش کردند که حمله های صرع در آنها با محتوای مذهبی همراه بوده است . بنابراین ، پیوند صرع و دین ، اگرچه وقتی روی دهد بسیاردر خور توجه است ، در عمل دور از واقع به نظر می رسد ، با این حال انتظار وجود چنین رابطه ای موجب پژوهش های بسیار مهمی شده است ، آمار های مذکور تا حدی معلوم می دارند که چرا در این کار از نمونه های بسیار کوچک بهره می گیرند

دین و تحریک مغز:

پرسینگر و همکارانش ( ماکارک و پرسینگر ، ۱۹۵۸ ؛ پرسینگر ، ۱۹۸۷ ، ۱۹۹۳ ؛ پرسینگر و ماکارک ، ۱۹۸۷ ؛ پرسینگر ، بیورو ، پردری ، و ریچاردز ، ۱۹۹۴ ) اندیشه پردازی دینی را همراه با فعالیت الکتریکی اعصاب در تی ال ای ، که پرسینگر آن را نوسان لوب گیجگاهی ، می نامد ، بررسی کرده اند . در پژوهشی تازه تر ، راماچاندران و بلیسکی ( ۱۹۹۹ ) گزارش داده اند که تی ال ای و دستگاه کناری به هنگام حمله صرعی در محتوای ذهنی مربوط به خدا دخیل اند . گزارش آنها در حقیقت حاکی از انواع حالات مذهبی است تجربه عرفانی ، تبدل ، عقاید تقویت یافته مذهبی ، و غیره ) . راماچاندران و بلیکسلی گمان می کنند که محتوای این حمله های صرعی از آموخته های پیشین نشأت می گیرد و چنین آموخته هایی تا حد زیادی به زمینه فرهنگی فرد وابسته است . چنان که در تجربه های دم مرگ دیده می شود ، می توان انتظار داشت که محتوای مذهبی تحت تأثیر فرهنگ شکل بگیرد ( زالسکی ، ۱۹۸۷ ) . هرچند راماچاندران و بلیسکی ( ۱۹۹۹ ) بر این گمان اند که پیوند کارکرد مغز با تجربه ، عقیده ، و رفتار دینی ممکن است امری عام باشد ، لیکن یادآور می شوند که معنی این سخن آن نیست که امر مزبور در این جا ، تجربه دینی ریشه ارثی دارد ( ص ۱۸۴ ) . آنها بدرستی نتیجه می گیرند که در مغز آدمی مدارهایی هست که در تجربه دینی دخیل اند . و ما هنوز نمی دانیم که این مدارها آیا اختصاصا برای دین تکامل یافته اند یا نه » ( ص ۱۸۸ ) . چون دستگاه کناری محور اینگونه فرایندهای عاطفی است ، این پژوهشگران بر نقش دستگاه کناری در تولید و تنظیم نمودهای عاطفی به طور کلی تأکید می کنند . مکلین ( ۱۹۸۹ ) همین نکته را در نظر دارد که می نویسد : در شرایط نابهنجار تخلیه کناری ، احساساتی که در ذهن بیمار پدید می آیند لجام گسیخته و بی قید و بندند . یعنی به هیچ شخص ، وضع ، یا امر خاصی مربوط نمی شوند » ( ص ۴۴۹ ) . اوگاتا و میاکاوا ۱۹۸۸ از مکانیسمی بنیادین » یاد میکنند که پیوند با محرک ها ، رویدادها ، یا مفاهیم سابقا خنثا را افزایش میدهد . تجربه امور و رویدادهای سرشار از رنگ آمیزی عاطفیه جهان بینی ؟ مذهبی عارفانهای ایجاد می کند » ( ص ۴۶۵ ) . به عبارت دیگر ، احساسات آزاد و د دو الجام گسیخته و بی قید و بنده مکلین ( ۱۹۸۹) چندان دوامی نمی آورن

اینکه چرا وقتی بخش مناسبی از ناحیه کناری تحریک می شود نوعی جهان بینی مذهبی عارفانه به وجود می آیدهمچنان محل بحث است . موضع مورد قبول ما این است که ساختارهای مغزی برای استفاده عاطفی و تجربی در دسترس اند ، و این که از طریق یادگیری و فرهنگ ، در راه دین هم به کار می روند . پژوهشهای زیادی نشان میدهند که این فرایند صرفا از انگیختگی " به پاسخ مذهبی » نمی انجامد . در این میان باید یک مرحله شناختی میانجی قائل شد که آن را به تفاوت دارزیابی ۳ » ، برچسب گذاری ، یا اسناد » نامیده اند ( هیوستون ، ۱۹۸۳a ؛ شیور ، ۱۹۷۵ ) . مثلا از دیدگاه فیزیولوژیکی ، تجربه های عاطفی دینی ، طبیعی ، و زیبایی شناختی ظاهرا برابرند ؛ با این حال ، فرد بر پایه زبانی که در دسترس اوست ، زمینه ای که رویدادها در آن شکل می گیرند ، تجربه پیشین شخص ، و گرایش های شخصیتی و نگرشی اش به طور گزینشی تفسیرهای اسنادی ایجاد می کند ( بورک ، ۱۹۶۹ ؛ بک و بورک ، ۱۹۷۰ ؛ پراود فوت ، ۱۹۸۵ ؛ اسپیلکا ، شیور ، و کرکپاتریک ، ۱۹۸۵ ) . با توجه به شیوع ، دسترس پذیری ، و اهمیت دین در فرهنگ غربی این فرضیه را می توان پذیرفت که تجربه های عاطفی عمیق اما مبهم به احتمال قوی هویت های دینی پدید می آورند ، بویژه وقتی با بهداشت روان در ارتباط باشند ( اسپیلکا و اسمیت ، ۱۹۸۳a )

 

اسپیلکا برنارد و همکاران ،1390،روان شناسی دین بر اساس رویکرد تجربی ترجمه ی محمد دهقانی صفحات 85 و 86 و 87 

 


زمانی که از باور به خدا صحبت می کنیم پیش از هر چیز باید مقصود خود را از خدا و مفهوم آن روشن سازیم. نگاهی به لیست خدایان در طول تاریخ نشان می دهد که مفهوم خدا بسیار فراتر از خدایان ادیان ابراهیمی است. به بیان دیگر، گانش پسر شیوا با سری همانند فیل در هندوستان، خدایان جزایر پلینزی، خدایان محلی سریلانکایی تامیلی، خدایان آزتک‌ها و خدایان مصر و یونان باستان نیز خدایانی محسوب می شوند که ممکن است حتی نام آن ها را نیز نشنیده باشیم.

هر چند که امروزه خدایی چون زئوس، یکی از قدرتمندترین خدایان یونان باستان به تاریخ پیوسته و حس ایمان دینی و پرستش را در کسی زنده نمی کند اما هرکدام از این خدایان، روزگاری در گوشه ای از پهنه گیتی ، پیروانی داشته اند و برای بسیاری مقدس بوده اند. تنها در دایرةالمعارف خدایان بیش از ۲۵۰۰ خدای موجود در تاریخ بشر معرفی شده است. اما به راستی منشاء باور انسان به دین و خدا چیست؟

این موضوعی است که دانشمندان و فیلسوفان بسیاری را با خود مشغول کرده است و هر یک تلاش کرده اند پاسخی برای این پرسش بیابند که باور به خدا از چه زمانی و بر چه مبنایی در فرهنگ های مختلف بشری شکل گرفته است.

از دید فروید منشا باور دینی را باید در روان رنجوری بشر جستجو کرد و از دید دورکهایم ، دین یک برساخته اجتماعی است. ریچارد داوکینز، زیست شناس تکاملی، دین را از منظر فرگشتی و بر مبنای نظریه داروین مورد بررسی قرار می دهد و در کتاب مشهور خود (توهّم خدا) می گوید: "اگر عصب شناسان یک مرکز مرتبط با باور به خدا در مغز پیدا کنند، دانشمندان داروینیستی همانند من همچنان در پی آنند که دریابند چرا انتخاب طبیعی به گزینش چنین مرکزی انجامیده است؟"

به عبارت دیگر خواهیم پرسید چرا آن دسته از نیاکان ما که به لحاظ ژنتیکی مستعد داشتن چنین مرکزی در مغز خود بوده اند باقی مانده و تولید مثل کرده اند؟

پرسش داوکینز در حقیقت این است که دین چه کارکرد و فایده ای برای انسان داشته که با گذشت حدود ۸۰ هزار سال پیش تا کنون بشر را با خود مشغول کرده است. آیا دین عامل سازگاری انسان با محیط بوده است؟

به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﻪ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺗﻮﻫّﻢ ﺧﻮﺩﺷﻔﺘ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣ ﺭﺳﺪ ﺍﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤ ﺑﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.

دین، میراث فرهنگی مفید یا مضر؟

در باب اینکه دین در طول تاریخ حیات انسان فایده یا صرفه تکاملی داشته دیدگاه های مختلفی وجود دارد. برخی دین را به عنوان یک پارازیت فرهنگی می بینند که اگرچه برای میزبان انسانی خود فایده ای ندارد و چه بسا مضر هم باشد اما به مثابه انگل فرهنگی برای تکثیر و بقای خود از میزبان انسانی بهره برده است. برخی دین را عامل انسجام درون گروهی در رقابت با دیگر گروه ها می دانند و به عبارتی قائل به این نکته هستند که دین برای بقای گروه های انسانی، فایده تکاملی داشته است.

برخی بر این باورند که دین ، نه به صورت مستقیم بلکه محصول جانبی و غیرمفید از خصیصه های دیگری است که به سود سازگاری انسان با محیط بوده اند. آنها رفتار شب پره را مثال می آورند که در حرکت به سمت شعله شمع، رفتاری از خود بروز می دهد که باعث مرگ او می شود. این رفتار شب پره از دید دانشمندان ، محصول فرعی از پرواز شب پره به سمت ماه و به قصد جهت یابی بوده است.

انسان مذهبی وقت و انرژی و هزینه و حتی زندگی خود را وقف باورهایی می کند که کمترین سودی به حال او ندارد اما این رفتار از دید ریچارد داوکینز یک محصول جانبی نامطلوب یا یک انحراف از یک خصیصه دیگر است که شاید زمانی مفید بوده است. به بیان دیگر، گرایشی که در شرایط خاصی توسط نیاکان ما انتخاب شده در واقع دین نبوده است و بلکه فایده های دیگری داشته و تنها به شکلی کاملا تصادفی در قالب رفتار دینی ظاهر شده است.

باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است.

خداباوری از دید داروین

بحث های بسیاری بر سر تفاوت میان بی خدایی و ندانم گرایی در جریان است. خداباوران با یک معیار و شدت مشخص درگیر ایمان به خدا نیستند و بسیاری از بی خدایان نیز در قاب اندیشه خود جایی بین بی خدایی و ندانم گرایی به سر می برند. ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا معیاری را معرفی می کند که به اختصار DN مشهور شده است. بر این اساس عدد ۱ بیانگر اعتقاد عمیق به خدا و خداباوری حداکثری و عدد ۷ نشان دهنده بی خدایی حداکثری است. خود داوکینز درباره اینکه کجای این معیار ایستاده می گوید جایی روی شش اما متمایل به هفت.

او می افزاید من یک ندانم گرا هستم و آگنوستیک بودن من به وجود خدا به اندازه آگنوستیک بودن من به وجود پری در انتهای باغ است. چار داروین نیز دست کم آن گونه که از روی آثار و مکاتبات به جا مانده از او می توان دریافت، بی خدا نبوده است و در نوشته ای مربوط به سال ۱۸۷۹ یعنی سه سال پیش از مرگ می نویسد من هرگز در شدیدترین نوسان های فکری ام آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده ام و فکر می‌کنم به ‌طور کلی و هر چه پیرتر می شوم، اغلب تعبیر آگنوستیک ، شرح درست تری از وضعیت ذهنی من به دست می دهد.

خداباوری از دید فروید و از منظر فیزیولوژی مغز

باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است. مفهومی که آدمی بر اثر نیازها و ناتوانی های خود در دوران کودکی به آن پناه برده است. از دید فروید باور دینی از جمله رفتارهای روان رنجورانه انسان مانند وسواس به شمار می رود. با ظهور علم مدرن، بررسی مکانیسم عمل مغز و نقش آن در باور به خدا و ماوراء الطبیعه نیز میسر شد. به تدریج منشاء توهمات دینی و درگیری ذهنی با مذهب و خدا و ارتباط آن با اختلالات شدید سامانه لیمبیک مشخص شد و انسان دانست که ادراکات و تجربیات اسرارآمیز دینی و راز و نیاز و حس پرستش و زانو زدن در برابر قدرتی فراطبیعی از کجا ناشی می شود.

مطالعه سال ۲۰۱۶ جانستون حتی امکان ارتباط بین تجربیات عمیق مذهبی از یک سو و بیماری صرع از سوی دیگر را مورد بررسی قرار می دهد. اگر بتوان دینداری را با فعالیت های الکتریکی غیرطبیعی مغز توضیح داد و باور به خدا را با کارکرد لوب گیجگاهی، دیگر جایی برای خدا و افسانه های دینی باقی نمی ماند و دین و خدا چیزی جز میراث تکاملی زیستی و چیزی جز عملکرد طبیعی مغز نیستند. یافته های داروین در زیست شناسی و صورت بندی نظریه تکامل در کنار پیشرفت های علم به خصوص در نوروساینس و علوم اعصاب به نوعی تکمیل قطعات پازل فهم ما از جهان به شمار می روند.

درست همانگونه که کپرنیک در سال ۱۵۴۳ نشان داد زمین مرکز کائنات نیست و هیچ جایگاه ویژه ای نیز در کیهان ندارد، داروین نیز به ما نشان داد که انسان نه تنها اشرف مخلوقات نیست، بلکه حتی با برنج و ماهی و شامپانزه نیز منشا یا نیای مشترک دارد.

ضمن آنکه انتخاب طبیعی، مکانیسم پیشنهادی داروین برای تکامل زیستی، جایی برای باور به خدا و افسانه های عهد عتیق که در سِفر پیدایش و داستان آفرینش آدم و حوا و هابیل و قابیل که در کتاب های دینی آمده باقی نمی گذارد. به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﻪ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺗﻮﻫّﻢ ﺧﻮﺩﺷﻔﺘ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣ ﺭﺳﺪ ﺍﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤ ﺑﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.

عرفان کسرایی

پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان

۲۸ تیر ۱۳۹۷ - ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸

bbc news


مصطفی ملکیان در نقد کتاب <<روانشناسی دین>> :

روانشناسی دین در زمینه خود کتابی جامع است

 

نشست نقد و برسی کتاب "روانشناسی دین" نوشته دیوید وولف با ترجمه محمد دهقانی برگزار شد .

به گزارش خبر نگار بخش کتاب خبر گزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ، در چهارمین نشست نقد و برسی کتاب روشن که روز گزشته 

(پنجشنبه) برگزار شد، مصطفی ملکیان کتاب " روانشناسی دین " را پیوند دهنده ی دانش های روان شناختی و دانش های دین پژوهانه 

دانست و گفت :مجموعه ی دانش هایی که درباره دین به پژوهش  میپردازند ، دو دسته اند: یک دسته دین پژوهانی که با حقیقت وکذب ادیان کاری ندارند و دین را به عنوان پدیده در نظر میگیرند و دسته دیگر ، دین پژوهانی که مقصدشان ، مشخص کردن حق و باطل بودن یک 

دین خاص است. روان شناسی دین با روانشناسی دینی متفاوت است؛ روانشناسی دین یک شاخه از علوم دینی است که در ان گفته میشود دین درباره روان ادمی چه میگوید .

اوهمچنین گفت: مجموعه ی آن چه روان شناسان دین میگویند ، پنج شاخه است و کتاب دیوید وولف به این پنج شاخه میپردازد .

دسته اول، مباحثی هستند که عوامل روانی موثر در پیدایش دین تاریخی را مطرح میکنند . دسته دوم ، عوامل روانی اقبال دین است ؛

به عبارت دیگر ، چه علل و عوامل درونی وجود دارد که التزام پیروی کردن از دین را ایجاد میکند .

این پژوهشگر در ادامه یاداور شد : دسته سوم، عوامل روانی موئثر در کیفیت دین داری را مشخص میکند.

دیوید وولف  تعریف پارسایی را به دین داری ترجیح میدهد و معتقد است گاهی بخش هایی از یک دین برای یک فرد مهم است و بخش های دیگر  آن مورد غفلت قرار میگیرد  و در این خصوص، علل روانی در کیفیت دینداری وجود دارد. دسته چهارم،  آثار دینداری در روان آدمی و دسته پنجم در رابطه  با معیار های دینداری  است  که به بحث درباره ی معیار های روانشناسی برای تشخیص بی دینی و دین داری افراد میپردازد .

هربحثی که در روانشناسی دین مطرح است ، به این پنج شاخه بر میگردد .

ملکیان از کتاب " روانشناسی دین "  به عنوان کتابی جامع  در حوزه ی  روانشناسی دین یاد کرد و گفت : روانشناسی دین به حق یا باطل بودن ادیان کاری ندارد  و فلسفه دین و الهیات است که به صدق و کذب یک دین میپردازد . از این منظر ، روانشناسی دین ، شاخه ای از شاخه های دین پژوهی  است ؛ اما جزو شاخه های روانشناسی  نیز محسوب میشود .

اودرباره اهمیت کتاب " روانشناسی دین " نیز گفت : این کتاب سه مزیت بزرگ دارد : جامعیتش بیش از کتاب های دیگر در این زمینه است .

همچنین در نوسان روانشناسی نظری و تجربی است و ب طور تمام  و کمال و فقط در زمینه ی مباحث نظری و یا مباحث تجربی نیست؛

بلکه دائما میان این دو حوزه در حرکت است .  انصاف چشمگیر  وولف نیز در داوری درباره دین ، ازدیگر ویژگی های  کتاب است .

این نویسنده و پژوهشگر سپس به نقاط ضعف کتاب اشاره و عنوان کرد :  فصل های کتاب نظم مشخصی ندارند و موضوعات موردبحث کتاب  در سامانه ی  نظم بندی بدی قرار گرفته ، حجم پردازش به مباحث متناسب  با  حجم پرداخته شده نیست ، و وولف در بعضی مباحث بیشتر به ادیان غربی نگاه کرده  و  به جهاتی بیشتر  دیدگاه هایی را که  در ادیان غربی مطرح است ، در کتاب گفته است .

همچنین حسن هاشمی میناباد  در سخنانی درباره ی ترجمه محمد دهقانی از " روانشناسی دین " گفت : کتاب " روانشناسی دین"

ترجمه ای کامل از اثر مؤلف است و میتواند به عنوان یک معیار علمی وملموس و نظام مند محسوب شود تا دیگران بر اساس ان ، کتاب هایی متعدد در حوزه ی روانشناسی دین را بسنجد .

او افزود : کتاب " روانشناسی دین "  کتاب درسی اغلب درس های روانشناسی دین است و جزو منابع اصلی حوزه ی دین پژوهی شمرده میشود .

هاشمی با اشاره به متن اصلی کتاب گفت : عبارت های متن اصلی نسبت به بقیه کتاب های روانشناسی  پیچیده ؛ اما از ایجزای شگرف برخوردار است .

خبر گزاری اینسا-جمعه 3خرداد 1387 

ساعت14:20


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود خلاصه کتاب آسیب شناسی روانی هالجین دفتر روانشناسی فاطمه شیدایی عنوان : دانشنامه باستان شناسی ایران به هیچ کس در هیچ کجا ♡I Love BTS♡ دانلود کتاب و خلاصه کتاب pdf کانکس ENGLISH انجمن خیریه جاوید هیتر سه فاز ، جت هیتر برقی سه فاز ، هیتر گلخانه ، هیتر مرغداری ، هیتر گارگاهی